بایگانی دسته‌ها: سخنی با شما

شـاد بـاش

چاپ کتاب ارزشمند»رشیدخان،سردارکل قوچان«توسط فرهنگی فرهیخته جناب آقای

«حجی محمد تقدیسی» رابه این عزیز وهمه مردم فرهنگ دوست ودلدادگان فرهنگ واصالت شادباش عرض می نماییم.

این کتاب ازابتدای دیماه توزیع گردیده است

 

 

 

 

گردانندگان وبلاگ کُرمانج سَرای استانی شدن گستره توزیع نشریه وزین «شمال شرق«را به دست اندرکاران عزیز و بلندهمت این نشریه

شاد باش می گوییم.

12 ویژگی استیو جابز که شما از آن خبر ندارید!

باز نشر از کلوپ لوکوپوک

انسان های متفاوت، متفاوت رفتار می کنند و اثرات متفاوتی به جا می گذارند، استیو جابز یکی از این افراد متفاوت بود.


1 -کارشناسان هیچ‌چیز نمي‌دانند

روزنامه‌نگاران، تحلیلگران، مشاوران، بانکداران و راهبران نمي‌دانند چه بکنند، بنابراین تنها به شما مشاوره مي‌دهند. آن‌ها به تو مي‌گویند چه چیزی در محصول تو وجود دارد که خوب عمل نمي‌کند اما قادر نیستند محصولی بهتر را بسازند. آن‌ها مي‌توانند به تو بگویند چگونه یک محصول را بفروشی اما خود قادر به فروش آن نیستند. 

آن‌ها مي‌توانند به تو توضیح دهند چگونه گروه‌های کاری بزرگ تشکیل‌دهی اما خودشان بدترین دفاتر را دارند. برای مثال، کارشناسان به ما مي‌گویند 2نقص مهم «مکینتاش» در اواسط دهه 80 فقدان حمایت برای یک چاپگر چرخشی و نبود لوتوس3،2،1 بود؛ این تنها چیزی است که کارشناسان مي‌توانند به ما بگویند.

2 – مشتریان نمي‌دانند چگونه چیزی را كه مي‌خواهند به تو بگویند

نقطه تمرکز اپل، نیمکره راست مغز استیو بود که با نیمکره چپ حرف مي‌زد. اگر از مشتریان بپرسی چه چیزی مي‌خواهند، آن‌ها به تو مي‌گویند: «بهترین، سریع‌ترین و ارزان‌ترین». اما این صدای یکنواخت تکراری بویی از یک تغییر انقلابی نبرده است.

مشتریان تنها مي‌توانند آرزوهای خود را در قالب کلماتی بیان کنند که هنوز درحال استفاده از آن‌ها هستند؛ در دوره‌ای که در آن مکینتاش تولید مي‌شد، همه مي‌گفتند مي‌خواهند رایانه‌ای با بهترین، سریع‌ترین و ارزان‌ترین سیستم عامل MS-DOS داشته باشند. بهترین چیز برای یک شروع، تولید محصولی است که تو مي‌خواهی استفاده کنی؛ این چیزی است که استیو جابز و استیو وزنیاک
انجام دادند.

3 – اهمیت جهش به جلو

تغییرات بزرگ زمانی رخ مي‌دهند که تو جهشی فراتر از قدم‌های یکنواخت برداری. بهترین تولیدکنندگان چاپگرهای چرخشی در ابتدا شروع به تعریف ویژگی‌های جدیدی کردند که متفاوت بودند. اپل یک جهش رو به جلو برداشت: چاپگرهای لیزری. به آن‌هایی فکر کنید که یخ جمع مي‌کردند. به شرکت‌هایی فکر کنید که یخ را تولید مي‌کردند و به آن‌هایی فکر کنید که یخچال‌ها را مي‌سازند. آیا هنوز هم امروز کسی هست که در طول زمستان یخ جمع کند؟

 

برای خواندن متن کامل لطفا به ادامه مطلب بروید :

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

چهار ماه گذشت ….

علیرضا سپاهی لایین

علیرضا سپاهی لایین

 

 

 

 

 

 

 

تقدیم به فرزندان و خانواده و همه ی دوستداران آقای علیرضا سپاهی که چهار  ماهیست که چشم به برگشت ایشان دوخته اند

ببین بابا کنار قاب عکست ، دوباره رنگ دریا را گرفتم/ دوباره لا به لای خاطراتم ، سراغ بوی بابا را گرفتم

سراغ خنده های مهربانی ، که بر روی لبت پروانه میشد

میان سیل نامردی برایم ، فقط آغوش تو مردانه میشد

غبارخستگیها ر اکه هرشب ، دم در، از نگاهت می تکاندی

همیشه فکرمیکردم که دردل ، تمام بار دنیا را نشاندی

دوباره دیر میکردی و شبها ، کنار تخت خوابم می نشستی

منوتصویریک خواب دروغی ، تو با بوسه غمم را می شکستی

ترا می دیدم از لای دو چشمم ، که روی صورتت جای ترک بود

دوباره قصه تردید و باور ، دوباره سهم چشمانت نمک بود

تو بودی و خیال آسوده بودم ، که تو فکر من و آینده بودی

تومیگفتی سحرنزدیک اینجاست ، و بر این باورت پاینده بودی

ببین بابا که حالا از سر ما ، هزار و یک وجب این آب رفته

از آن وقتی که رفتی چشم تقویم ، به پای راه تو در خواب رفته

ببین حالا شب و تنهایی و درد ، که چشمان مرا تسخیر کرده

سحر جامانده پشت این هیاهو ، بگو بابا چرا تأخیر کرده ؟

شبی در کودکی خوابیدم وصبح ، تمام آرزو ها مرده بودند

تمام سهم من از کودکی را ، به روی دست بندت برده بودند

ترا بردند از این خانه وقتی ، که چشم مادرم رنگ شفق بود

من و یک سنگرازجنس سکوتم ، تو جرمت ایستادن پای حق بود

من و فردای من قربان خاکت ، که ما قربانی این خانه بودیم

تو را بردند اما من که هستم ، که ما هم نسل یک افسانه بودیم

تو را بردند از این خانه اما ، تمام شهر بویت را گرفته

ببین بابا بهاران بی تو آمد ، که رنگ آبرویت را گرفته

تورفتی تاکه بعد ازتودرین شهر ، تمام خانه ها آباد باشند

تمام بچه ها در فکر بازی ، و بابا ها همه آزاد باشند

شعر از هیلا صدیقی


“علیرضا سپاهی لایین شاعر و نویسنده ی کُرد شمال خراسان از تاریخ 8 مُرداد در بازداشت است و تا کنون دیدار یا تماسی با خانواده نداشته 

شایان ذکر است علیرضا سپاهی مبتلا به بیماری دیابت است ومی بایست در روز در وعده های مشخص انسولین تزریق کند”

یک سال از آغاز به کار وبلاگ کُرمانج سَرای گذشت

 

 

 

 

هفت آبان امسال مصادف با سالگرد شروع به کار وبلاگ کُرمانج سَرای بود

کُرمانج سَرای اومد

انگار همین دیروز بود 7 آبان 89 که مناسبت روزجهانی کوروش بزرگ وبلاگ کُرمانج سَرای شروع به فعالیت کرد

با چند پُست از کوروش بزرگ و

 انتشار اساس نامه ایی که توش می گفت سیاسی نیستیم و نسل جوان کُرد شمال خراسانیم

با شعار وبلاگی برای همه ی سلیقه ها اومدیم

اول که ایده ش اومد و وبلاگ ساختم تنها بودم اما به محض ساخت دوستانی اومدن حمایت و همراهی کردند

گروهی هم شمشیر از رو بستند 

که خجالت بکشید وبلاگ کُرمانجی باید همش از تاریخ کُردها بگه آموزش خط کُردی کُرمانجی بده  آهنگ کُردی بذاره

این قرطی بازی ها چیه (این حرف ها تا الان همه ادامه داره)

ما اومدیم گفتیم نه آقا جون ما خودمون جونیم بهتر می دونیم نسل ما چی می خواد 

خلاصه شروع کردیم از همه چی مطلب گذاشیتم 

چون عهد کردیم که وبلاگی برای همه ی سلیقه ها باشیم

سعی می کردیم تنوع موضوعی هیچ وقت فراموش نکنیم

تو این راه تا وبلاگ ما جون بگیره بتونه رو پاش وایسا عزیزانی ما رو همراهی و پیشتیبانی کردند

با نظرات شون ما رو دل گرم می کردن عزیزانی چون:

 استاد اسماعیل حسین پور/شاعر در بند علیرضا سپاهی عزیز/.سرکار خانم تارا مجاهد.

جناب آقای سید احسان سیدی زاده (بجنورد1400) مهدی رودکی عزیز/ آمانج عزیز (وبلاگ روژهه لاتان) /وبلاگ هوز لک/ وبلاگ خوشه ویست/سعید باجوند عزیز/

سیاوش جلیلیان عزیز/ججو خان و همه ی عزیزانی که با همراه بودن ما رو حمایت کردن نظر دادن و افتخار دادن به ما.و به وبلاگ خودشون سر می زنند تشکر کنم

ما گردانندگان کُرمانج سَرای سعی کردیم همه ی وبلاگ نویسان کُرمانجی لینک کنیم و  اونا دور هم جمع کنیم 

از شون راهنمایی بخواهیم کنار هم باشیم و با هم همفکری کنیم تا قدمی برداریم تا مفید و موثر باشیم

ما همواره تلاش کردیم کُردهای شمال خراسان به کُردهای غرب و شمال غرب ایران و دیگر اقوام ایرانی بشناسونیم

و حتی از طریق فیس بوک وبلاگ توانستیم با کُردهای کُرمانج ترکیه و سوریه در ارتباط باشیم

و این مردمان غریب و دور افتاده از سرزمین شان را به دیگر هم زبانان شان باز شناسانیم

کُرمانج سَرای رویکرد سیاسی ندارد و نخواهد داشت و وابسته به هیچ سازمان نهاد سیاسی و مدنی داخلی یا خارجی و یا دولتی نیست

ما سعی می کنیم به احترام خوانندگان تا جایی که در حد توانمون و امکانات محدود اینترنتی بهمون اجازه میده

سعی می کنیم زود به زود به روز بشیم 

در مورد اینکه چرا بعد از 11 روز تاخیر این نوشته رو قرار دادیم

بنده سفر بودم و دوستان دیگه وبلاگ رو به روز می کردند اما به من لطف داشتن که من این پست قرار بدم و بنویسم

این بنده حقیر هم کسی بودم که ایده ساخت وبلاگ دادم و این نام انتخاب کردم و تنها شروع کردم

دوستانی اومدن و رفتن و هنوز همراه اند و دوستانی هم دور را دور جویای احوال و کار  کُرمانج سرای هستند

افتخار ما حمایت های شما دوستان عزیز

وقتی چند وقت پیش پیامی دریافت کردیم از یکی از دوستان مون که می خواست با هزینه شخصی خودش وبلاگ ما رو به سایت تبدیل کنه

اشک در چشمانمان حلقه زد هنوز حس زیبای و هویت کُرد مون این چنین ما رو به هم متصل کرده 

ما فعلا شرایط تبدیل به یک سایت نداریم و ایشالا به محض اینکه به اون حد از توان رسیدیم 

با قدرت تمام در شکل یک سایت با امکانات قوی تر و بیشتر خواهیم اومد

جا داره اینجا از مدیریت سرویس وبلاگ دهی کُردی بلاگ تشکر کنم که

همیشه همراه و یاور ما بودن و ما افتخار می کنیم که وبلاگ رو به این سرویس قوی و حرفه ایی با محیط صمیمی و دوستاشتنی اش

منتقل کردیم و راه را با اافتخار با این سرویس  ادامه میدیم

کُرمانج سَرای توسط کُردهایی از شهرهای اسفراین/شیروان/قوچان/آشخانه/درگز گردانده میشه

پس کُرمانج سَرای وبلاگ خاص یک شهر یا روستای کُرد نشین شمال خراسان نیست

بلکه وبلاگ تک تک کُردهای شمال خراسان 

دوستان می تونند مقالات یا هر مطلبی (عکس گزارش مصاحبه خبر و …)که حتی از خودشون نیست جایی دیدن خوشش اومده

برای ما بفرستن و ما با افتخار اونو منتشر می کنیم

kurmanjsaray@gmail.com

و همچنین مدتی یه .صفحه ی فیس بوک وبلاگ کُرمانج سَرای راه افتاده و مطالبی متنوع و جدیدی که در وبلاگ امکان انتشارش نیست

مثل آهنگ و کلیپ متن های کوتاه  و … سعی می کنیم در فیس بوک منتشر کنیم پس در فیس بوک که به جمع دوستان ما پیوندید

تا یه پاتوق خوب کُرمانجی اونجا با هم داشته باشیم و حس با هم بودن را  تجربه کنیم

ارادتمند شما

مدیر مسئول وبلاگ

برای وان دستمالی بیاورید و برای اردوغان هم دستمالی

 

به قلم استاد اسماعیل حسین پور

شاعر.نویسنده و پژوهشگر کُرد شمال خراسان

کارشناس ارشد ادبیات

عضو شوراي اسلامي شهر شيروان

وان عروس زیبای ترکیه باتمام شکوهش داغدار یک ماتم است.سال 1383 خورشیدی بود که درکنار مردم مهربانش محبت رامرور کردم و درآیینه ی زلال دریاچه اش غبارغربت نشسته بر دل راشستم. از آن زمان تاکنون «وان» برایم یک بهشت بود. بهشتی که خدا به مردمی نجیب ارزانی نموده بود.

 حالا وان ویران شده است. شهر خاموش است.حالا آن مردم لبخند بر لب صبور سخت بی تاب خویشان ومردم خویشند .مردم فراموش شده درزیر آوار. مردمی که هرثانیه اش برایشان حیاتی است. زلزله وان را درهم فرو ریخته است ولی هنوز آقای اردوغان به هم نریخته است.اردوغان ودولتمردانش خونسردند چراکه خوب می دانند هرچند زلزله درکشورشان آمده است امادردلشان هنوز پس لرزه ای رخ نداده است.اگر خبری دردل دولتمردان ترکیه وآقای اردوغان بود مردم گرسنه وتشنه وسوخته ازداغ وماتم وخشکیده از سوز سرمای این شبهای بی ستاره بابیل وکلنگ ودست تهی به دنبال عزیزانشان از زیر آوار نمی گشتند.

 دربرابر چشم جهانیان مردمی چند روز است درزیر آوار مانده اند. آقای اردوغان آن روز که به میان قحطی زدگان سومالی رفت و از پس هر حادثه ای درجهان به همراه همسرش حضور می یافت کاش سری به وان می زد. برسر مردمش به اندازه ی گرسنگان سومالی دست می کشید واز سر نوع دوستی دراین شبهای سیاه نارفته برمردم مظلوم وان لقمه نانی بین مردمش تقسیم می کردوبعد به فکر احیای امپراطوری عثمانی می افتاد.

برای وان دستمالی بیاورید وبرای آقای اردوغان هم دستمالی بیاورید.دستمالی بر زخم های مردم وان ببندید ودستمالی به آقای اردوغان بدهید تا قطره های عرق شرمش راپاک کند. آقای اردوغان بیش از آن که به فکر نجات زلزله زدگان کرد باشد به فکر کشتن کردهاست. او به جای آن که نگران زلزله وان باشد نگران این است که برای حمله های هوایی به کردها کی باید اقدام کند.

 امروز همسایگان اردوغان وبه خصوص ایران اسلامی بیش وپیش از دولتمردان ترک نگران وان هستند.وان ویران شده است. تلویزیون ترکیه هنوز دارد برنامه های عادی اش راپخش می کند. در وان 1 میلیون انسان بی پناه وخانه ویران شده اند هنوز خبر مرگ کردها به پایتخت نرسیده است. وان امروز یک شهر نیست دادگاهی است که جهانیان هیات حاکمه سیه روی ترکیه رادرآن محکوم می کنند. امروز وان ویران شده سند مظلومیت کردها وسند سنگدلی چندین ساله ی فرزندان آتاترک است.

وان دوباره بر پای می ایستد.قد راست می کند. فرزندان وان ازتوفان ناهراسیدگان صبوردیروزند. قدکشیدگان وداغ دل دیدگان قرون اند که دردهایشان رایا برشانه ی آرارات انداخته اند یا درمیان زلالی دریاچه ی وان از یاد برده اند.

آقای اردوغان مواظب باش دریاچه ی وان طغیان می کند.اشک کردها دریاچه ی وان رالبریز کرده است.اشک کردها سیل می شود آقای اردوغان. خوب می دانم خانه ات دربلنداست سیل شاید به خانه ات کارگر نشود ولی ناله ی کردها  رهایت نمی کند؟

این رابر پیشانی تاریخ بزرگ نوشته اند…

آنچه والدین باید درباره حشیش بدانند

منبع: جام جم

حتما می‌دانید که سال‌هاست وزارت آموزش و پرورش آماری دقیق از شمار دانش‌آموزان معتادش ارائه نمی‌دهد و حتی برخی مسوولان این سازمان منکر اصل قضیه شده‌اند و گفته‌اند به‌طور کلی دانش‌آموز معتادی در کشور وجود ندارد!

به همین دلیل است که ما هنوز هم برای ارائه آمار، به اعداد و ارقامی که از سوی مسوولان ستاد مبارزه با مواد مخدر و از طریق بررسی طرح ارزیابی سریع اعتیاد در کشور در سال 84 به‌دست آمده است رجوع می‌کنیم . 

آن سال اعلام شد از هر 100 دانش‌آموز ایرانی دست‌کم 13 نفر در معرض خطر اعتیاد قرار دارند و حدود 30 هزار دانش‌آموز معتاد در کشور وجود دارد. همچنین براساس پژوهش دانشگاهی دیگری در سال 84، بررسی وضعیت اعتیاد دانش‌آموزان معتاد تهرانی، به عنوان مشتی نمونه خروار از دانش‌آموزان سراسر کشور، ثابت می‌کرد حشیش در میان مواد مخدر مختلف، انتخاب اول دانش‌آموزانی است که از سر کنجکاوی قصد دارند نوعی از مواد مخدر را امتحان کنند و به‌خیال خودشان معتاد نشوند. به عبارتی دیگر، تبلیغات دروغ درباره اعتیادآور نبودن حشیش، آن را به بیشترین ماده مخدر مصرفی درمیان نوجوانان تبدیل کرده است.

از هویج تا کشک و دوغ
حشیش ماده مخدری توهم‌زا و حاصل ترشح رزینی برگ‌های خشک شده گیاه شاهدانه هندی یا کانابیس است اما ماری‌جوانا سرشاخه‌های گلدار این گیاه است. با این حال حتی برخی کارشناسان مواد مخدر نیز گاهی ماری‌جوانا و حشیش را مترادف هم به کار می‌برند و به همین دلیل وقتی اصطلاحاتی مانند پنیر، کره، علف، گراس، بنگ، جرس و… از طرف کارشناسان به کار می‌روند، گاهی ممکن است منظورشان ماری‌جوانا باشد بخصوص در مواردی که کلمات علف و گراس استفاده شوند.

حشیش روش‌های بسیار متنوعی برای مصرف دارد. گاهی معتادان آن را در دوغ یا آبگوشت می‌ریزند و می‌خورند! گاهی هم آن را با کشک یا پنیر مخلوط می‌کنند. زمانی هم آن را در هویج جاسازی می‌کردند و می‌کشیدند! اما شایع‌ترین روش مصرف این مخدر، تدخین آن از طریق سیگار است. این همان روشی است که در ایران و بخصوص در میان جوان‌های مصرف‌کننده از دیگر شیوه‌های مصرف شایع‌تر است. در این روش، توتون سیگار را با حشیش مخلوط می‌کنند و بار دیگر در ورق سیگار می‌پیچند. معتادان به این عمل اصطلاحا «بار زدن» می‌گویند.

شاید بپرسید سیگار حشیشی را چطور می‌توانید تشخیص بدهید؟ معمولا سیگار حشیش، دست‌ساز است؛ شل به نظر می‌آید و سطحش چروک خورده است و یک سرش مثل قیفی کاغذی پیچیده شده است.

حشیش در میان فروشندگان متوسط مواد مخدر، کیلویی خرید و فروش می‌شود و رده‌های پایین‌تر، آن را به شکل تخته‌ای می‌خرند. تخته‌های حشیش شبیه برگه‌های بسیار کلفت لواشک است و فروشندگان آنها را برش می‌دهند و به تکه‌هایی به نام تخته تقسیم می‌کنند و به معتادان می‌فروشند و آنها هم تخته‌ها را به قطعات کوچک‌تر 2 تا 4 گرمی تبدیل می‌کنند و همراه توتون در ورق سیگار می‌پیچند. 

این ماده مخدر معمولا در جمع‌ها و مهمانی‌ها مصرف می‌شود و مصرف‌کنندگان علائمی همچون قرمزی چشم، خنده‌های بی‌امان و بی‌دلیل، پرحرفی، پر آب شدن دهان و هذیان گویی دارند. پس از مصرف حشیش، معتادان اشتهایی غیرطبیعی پیدا می‌کنند که به اصطلاح به آن «اشتهای گاوی» می‌گویند و عمل خوردن بی‌امان‌ پس از مصرف هم «نشئه‌خواری» خوانده می‌شود.

این ماده مخدر معمولا در جمع‌ها و مهمانی‌ها مصرف می‌شود و مصرف‌کنندگان علائمی همچون قرمزی چشم، خنده‌های بی‌امان و بی‌دلیل، پرحرفی، پر آب شدن دهان و هذیان گویی دارند. پس از مصرف حشیش، معتادان اشتهایی غیرطبیعی پیدا می‌کنند که به اصطلاح به آن «اشتهای گاوی» می‌گویند و عمل خوردن بی‌امان‌ پس از مصرف هم «نشئه‌خواری» خوانده می‌شود.
تحمل داریم! در حد صفر!
اصطلاح «تحمل صفر» را شنیده‌اید؟ این اصطلاح یعنی اگر فردی حتی یک بار حشیش مصرف کند این امکان وجود دارد که به آن وابسته شود و به همین دلیل کارشناسان، بهترین راه جلوگیری از افزایش اعتیاد به حشیش را پیشگیری از اولین نوبت مصرفش می‌دانند. اعتیاد به معنای وابستگی و میل شدید و بیمارگونه برای مصرف هر چه بیشتر ماده مخدر است. همان‌طور که گفتیم یکی از شایع‌ترین علل مصرف حشیش در میان نوجوانان ایرانی شنیده‌های آنها درباره اعتیادزا نبودن این ماده است. اعتیاد به هر ماده مخدر، هم وجه روانی و هم وجه جسمانی دارد. اعتیاد به حشیش روانی است.

پزوفسور جلیل جلیل درخراسان

استاد ومحقق گرانقدر جلیل جلیل پروفسور ارمنی تبار مقیم اتریش از ۳ مهرماه به مدت دوهفته میهمان مردم خراسان است.این استاد درحوزه فرهنگ عامه دربین کردهای خراسان پژوهش هایی را دردست اقدام دارد.

ایشان درکنفرانس بین المللی حکاری ترکیه یکی از بزرگترین آرزوهایش راحضور درخراسان اعلام کرده بود.

ضمن خیر مقدم به این استاد گرانقدر،امید است علاوه بر تحقیقات محققان وپژوهشگران عزیز استانمان ،باحضور چنین پژوهشگران نامی دراستانمان، زمینه ی معرفی بیشتر فرهنگ مان که بخشی از فرهنگ ایران عزیزمان است فراهم گردد.

اعترافات یک مقیم اسفراین/محسن دهقانی دیرانلویی

محسن دهقانی دیرانلویی
30 مرداد 1390


من امسال میشه ده سال که ساکن اسفراین هستم ؛
به همین مناسبت میخوام یه اعتراف کنم …

( لطفا واقع گرا باشید و ناراحت نشید )

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر ماشین داشته باشی و دوچرخه سوار بشی ، یعنی با کلاسی ولی اگر ماشین نداشته باشی و دوچرخه سوار شی یعنی بی پولی.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر افطاری را در خانه ات بدهی ، پولداری ،،، ولی اگر در مسجد بدهی ، میخواستی تظاهر کنی.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که مسئولین اش با آمدن دانشکده فنی حرفه ای به شهر موجب بیکاری میشود . ( اشاره به سال 85)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که احترام کسی را نگه داری یعنی جرات نداشتی .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر کسی پولدار شد ، همه فکر میکنند ، یا دزدی کرده یا گنج پیدا کرده.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر ، اگر نوبت را در جایی رعایت نکنی ، کاری بزرگ انجام داده ای .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که ایستادن در سر گذر ها کاری معمول است .( موقع تعطیلی مدارس دخترانه ، مخصوصا در مسیر خیابان امام خمینی)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که مردم کلا در همه چیز اقراق میکنند و ممکن است پنجاه درصد یک خاطره یا اتفاق دروغ باشد.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر تنها در محلی بشینی ، کاری ناپسند است و یعنی دوستی نداری .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر روزنامه غیر ورزشی وغیر سرگرمی در دست ات باشد ، در حال تظاهر هستی .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که زیاد علاقه ای ندارند ، که کسی پیشرفت کند.
اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر در مجلس عروسی کسی نروی ، میفرسند دنبالت که حداقل پول ات را بفرست ( اشاره به جریمه مرسوم در عروسی)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر در مجلس عروسی دوستت ، نرقصی ،،، یعنی به او احترام نگذاشتی.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر حرفی بزنی که کسی نفهمد ، یعنی باسوادی.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر از کسی سوالی بکنی ، یعنی بی سوادی.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر موسیقی اصیل گوش کنی ، اَمُل ( آدم قدیمی و خشک و عبوس ) هستی .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر کسی چیزی را نفهمد ، یعنی آن چیز اشتباه است و از موضع خود کوتاه نخواهد آمد.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که شبکه اصلی آب ، سه سال پشت سر هم از یک نقطه آسیب میبیند و همان پیمانکار تعمیرش میکند (اشاره به کوچه بیمارستان قدیم)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر فقط اسم چند متفکر را بدانی ، یعنی روشن فکری.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که مدل گوشی کسی ، ملاک میزان سرمایه داری او ، و لباس اش نمایانگر میزان معرفت اش است.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که سرعت اینترنت کارتی را مینویسد 128 ( اشاره به شرکت سیمرغ – در حالی که حداکثر سرعت Dial – up 56 است )

اینجا اسفراین است ؛ شهری که میزان شجاعت کسی با میزان درگیری های او مشخص میشود .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که میزان اعتماد به نفس کسی با (جواب های سربالا)یی مشخص میشود که به دیگران میدهد.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اقتدار اجتماعی و شخصیتی فرد ، با میزان نغض قانون های اجتماعی مشخص میشه .(اشاره به آمدن موتورسیکلت های ترل داخت پارک)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که در آن کسانی که اینترنت پرسرعت دارند ؛ شبها که دانلود رایگان است ، چیزی که ممکن است لازم هم نباشد را برای دانلود میگذارد ، چون رایگان است . (و متعاقبا سرعت دیگر دوستان افت پیدا میکند )

اینجا اسفراین است ؛ شهری که وقتی در آن کسی غذای نظری برای فقرا تقسیم میکند ؛ همه ظرف میبرند و میگیرند.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر پولی غیر از پول خرد داخل صندوق صدقه بیندازی ، چپ چپ نگاه ات میکنند .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که وقتی کسی راجع به شهرش ترانه میسازد میگوید :
( اینجا اسفراینه شهر کشتی / اگـــه حرف بزنی فقط یه مشتی )

اینجا اسفراین است ؛ شهری که کسی تاریخ و مفاخر کشور که هیچ ، شهر خود را هم خوب نمیشناسد .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که وقتی صحبت از چیزی میشود ، همه راجع به ، آن میدانند ( سیاست ، اجتماع ، علم و … )

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر کسی از آن مسئول حکومتی و دولتی میشود ، دیگر خبری از شهر نمیگیرد ( قوامی و دیگر دوستان که اینجا ، جایش نیست )

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر کسی در تهران از یک شهروند اسفراینی بپرسد اهل کجایی ، میگوید : بجنورد.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که کسی نمیخواهد بگوید ، اصالتا به کدام روستا برمیگردد .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که همه در ظاهر باهم دوست اند (فقط در ظاهر)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر کسی از روستا ها به شهر مهاجرت ، دیگر به روستایش حتی سر هم نمیزند.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که کسی دوست ندارد بگوید ، ترکی و یا کرمانجی بلدم و یا به این زبان صحبت کند.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که مردم اش به جای گفتن سلام ، سرشان را برای هم تکان میدهد .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که در آن فرد روستایی ، نمیاد یک موجود پست است (اشاره به اصطلاح قله گی )

اینجا اسفراین است ؛ شهری که بین اغلب مردم اش ، فحش دادن ، نشان صمیمی بودن است.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که در زمان حمله مسلمانان به ایران ، جزو چند شهر آخری بود که اسلام را قبول کرد.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر کسی ورزش کند ، فردا همه ورزش میکنند و اگر کسی دچرخه سوار شود ، فردایش همه دوچرخه سوار میشوند.(اشاره به ورزش در پارک)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که همه کتاب میخرند ولی کسی کتاب نمیخواند.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که ریش نماد ایمان و موی فشن نماد بی ایمانی ست.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که کج گرفتن ، اسم همدیگر ، یک سنت معمول است.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که در آن غیبت زشت نیست.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که قدمت بیش از 7000 سال دارد و به روایتی تاریخ اش به زمان حضرت سلمان باز میگردد (جریان بلقیس)

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر اتفاقی از جلوی مکانی رد شوی به آنجا نسبت ات میدهند و اگر چند متری به کسی هم مسیر شوی ؛ حتما دنبالش هستی.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر در جای خلوت پارک بنشینی و یا در وقت خلوت اش بروی ، ، ، حتما دنبال مواد ای و یا آمدی سیگار بکشی .

اینجا اسفراین است ؛ شهری که اگر سلیس و روان و سریع صحبت کنی ، حتما میخواهی سرشان کلاه بزاری یا یک ریگی در کفش ات هست.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که همه با امورات همدیگر کار دارند و سعی میکنند مطلع شوند.

اینجا اسفراین است ؛ شهری که موقعیت خوبی دارد ، هوای خوبی دارد ، زمین خوبی دارد ، گردوهای خوبی هم دارد ، اما مردمی دارد که عادات بدی دارند .